-
عید عاشقان
دوشنبه 18 دیماه سال 1385 16:00
ما با کدامین زبان و احساس تو را روایت کنیم تو ای که پیامبر در شانت فرموده است: «هر کس علی را در قلبش دوست بدارد، خداوند ثواب تمام بندگان را به او عطا می فرماید.» تو را با کدامین زبان بسرائیم که خداوند در قرآنش در آیات مختلف تو را مدح فرموده است و زیباتر آن که شاعر سرود: فی شانک قد نزل القرآن و ما دمک الله اکبر. و اینک...
-
تصمیم کبری
جمعه 8 دیماه سال 1385 16:33
دارم یه تصمیم بزرگ می گیرم بمونم یا برم!!!؟؟؟؟ می دونم سخته اما ... من ... یه بار بهم گفتید روزی رو می بینم که شیطون می یاد سراغت و وسوسه ات می کنه ... بعد سفارش کردید که بزنم در گوش شیطان و گولش رو نخورم و من امروز باید با شیطان و فرشته دست و پنجه نرم کنم نمی دونم چی میشه...؟؟ اما این رو خوب می دونم که من حاضر نیستم...
-
به برم می شکند
جمعه 17 آذرماه سال 1385 22:26
نازک آرای تن ساقه گل که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند دستها می سایم تا دری بگشایم به عبث می پایم که به در کس آید درو دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند
-
میلاد امام رئوف مبارک
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 23:04
این آفتاب شرقی بی کسوف را ای ماه سجده آر و بسوزان خسوف را «لا تقربوا الصلوه» بخوان و به هم بزن این مستی به هم زده نظم صفوف را نقاره ها به رقص کشاند اهل زهد را شاعر نمود وصف تو صد فیلسوف را می ترسم از صفای حرم باخبر شود حاجی و نیمه کاره گذارد وقوف را این واژه ها کمند برای سرودنت باید خودم بپیچم از اول حروف را روح القدس...
-
تولد
شنبه 11 آذرماه سال 1385 20:27
خیلی حرفه که شب تولدت گوشی موبایلت رو ازت بزنن حالم حسابی گرفته است
-
به امید دیدار
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1385 22:05
و اینک از تو می خواهم بنویسم از چشمانی که رنگش را از سبزی دشتها به یغما برده است و از دستانی که با دستان خورشید گره خورده است از کلامی که با باد هم آغوش و نگاهی که با آسمان چفت شده است از وجودی که با نور و محبت و ایمان و خدا شکل گرفته است ما هیچگاه رفتن تو را باور نمی کنیم چرا که در جای جای وجودمان رخنه کرده ای چرا که...
-
خسته شدم
دوشنبه 1 آبانماه سال 1385 14:59
اصلا نمی تونم باهاش کنار بیام بد جوری بهم ریختم حالم خوب نیست ...
-
نمی دانم
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1385 17:11
امروز خیلی بی مقدمه برگشتند بهم گفتن: بی معرفت شدی؟؟؟؟!!!! همه ادعای عشقت همین بود؟؟؟!!! بی خبری؟؟؟ هاج و واج فقط نگاهش می کردم ... * چیه گیج می زنی؟ - ...(سکوت) * آره منظورم همونه - اما خودتون گفتید که . . . * خنگم که شدی !!!! خوب فکر کن ببین بهت چی گفتم بعداْ نیای گله کنی و در حالی که قاه قاه می خندید و من در حیرت...
-
قدر
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 08:21
آری، فرشتگان و روح، در هر سال، در شب هنگام "قدر" پیوسته فرود آیند، و به "اذن خدا"، هر "امری" و "تقدیری" را فرود آورند … این امر چگونه است؟ این فرشتگان نزد چه کسی می روند، و فرمانها و تقدیرها را به چه کسی می سپارند؟ آنجا که روح بزرگ فرود می آید کجاست؟ و آن آستان مقدس، و مطلع نور، و مرکز ناموس، که "کل امر"، به همراه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1385 22:19
آنرا که چنین دردی از پای دراندازد باید که فرو شوید دست از همه درمانها
-
خدا کند که بیایی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 11:34
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می داد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد. رایحه ات که مژده حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهای شکسته مان، دردها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی. تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق...
-
Help
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1385 21:32
سلام من به این چند تا کتاب احتیاج مبرم دارم هر کی سراغی ازشون داره حتما خبرم کنه عزرائیل ماموری معذور شیطان از دیدگاه قران شیطان از دیدگاه ادیان الهی راستی یه پیشنهاد : کتاب شیطان در کمینگاه رو اگه گیر اوردید بخونید. مطمئن باشید ضرر نمی کنید.
-
میلاد نور
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 12:54
از تو ما را حدیثی در سینه هست و غمی جانکاه بر دل، که شوق انگیزترین حوادث، غرورزاترین وقایع، شادی آورترین اتفاقات، شیرین ترین گفتارها و نغزترین رفتارها توان انکه خنده ای بر لبان ما بنشاند در خویش نمی بیند. مگر نه با ولادت تو، عشق، متولد شد، رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت ، ایثار معنا ، شهادت قداست و خون آبرو گرفت. مگر...
-
تبریک
سهشنبه 31 مردادماه سال 1385 11:02
سالروز اصطفاء مصطفی (ص) و تولد اولین آیه ی نور مبارک باد. بخشید امروز هم سر کارم وقت ندارم بیشتر بنویسم فقط تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است
-
السابقون السابقون
جمعه 27 مردادماه سال 1385 09:38
یکشنبه ای که گذشت بهترین روز عمرم بود ... حرفهام، فکرهام ، اعقایدم و نوشته هام داره رنگه دیگه ای می گیره! و خواننده ای دیگر! ... نمی دونم معبودم به پاداش کدوم کارم این همه محبت رو داره نثارم می کنه و من مبهوت اینکه چه جوری باید سپاس بگم ... روزهای شیرینی است شبهای مشوشی و لحظات ماندگار ... می دونم شاید هیچ وقت اینجا...
-
سکوت
جمعه 20 مردادماه سال 1385 09:46
سکوت ، زبان ناگفته فرشته هاست ... سکوت ، سر درخشش آن چشمهاست که هنوز از آن نگاه کهنه می سوزند ... بعضی کلمات را نباید خرج کرد باران ... بعضی چیز ها را نباید فروخت باران ... روی بعضی چیزها نباید قیمت گذاشت ... نباید ... . من همه چیز را فروخته ام ... همه چیز را ... ترسم از این نیست ... ترسم از بی چیزی در بازار شلوغی که...
-
مرگ
جمعه 6 مردادماه سال 1385 11:57
شاید باورتون نشه اما من دیشب مرگ رو تجربه کردم!!!!!!!!!!!!!!!!! قشنگ ترین حس ممکن که می تونه به آدم در زمان حیاتش دست بده!!!!!
-
سلام
شنبه 24 تیرماه سال 1385 19:55
حال ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی سبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان ! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای...
-
شکر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 23:43
نعمت بزرگی یه که یکی بشینه برات وقت بزاره و 2 ساعت تموم نقدت کنه اون هم زمانی که داری بزرگ ترین تغییرات عمرت رو می کنی و مهمتر اینکه بهترین راه حلها رو بهت بده و هادیت بشه نمی دونم چه جوری شکرت رو بجای بیارم نمی دونم ... بارالها شکر شکراً شکراً شکراً
-
آرامش
جمعه 2 تیرماه سال 1385 19:35
باورتون نمی شه الان دو تا کار رو که اصلاً هیچ شباهتی با هم ندارن رو دارم با هم انجام می دم! دو تا کار که هر دوشون جذاب و مشکل و وقت گیره! می شه گفت دو شغلم و اگه شبانه رو ز سه ساعت دیگه اضافه می شد اونوقت مجبور نمی شدم پیشنهاد شغل سوم رو هم رد کنم! ) همین الان از سرکار اومدم) در حال درس خوندنم در دو رشته کاملاً...
-
انتظار
جمعه 26 خردادماه سال 1385 17:34
ای نگار نازنین فاطمه(س) یادگار آخرین فاطمه(س) رخ عیان کن مه جبین فاطمه(س) ... انتظار: دیده به راه دوختن است، لحظه شمارى کردن براى دیدار کسى یا انجام واقعه اى است، به امید کسى یا چیزى ماندن است، چشم داشتن و توقع کارى یا حادثه اى است، نگران شخص عزیزى یا امر مهمّى بودن است. انتظار: امیدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى،...
-
انرژی
سهشنبه 23 خردادماه سال 1385 22:57
ا مشب پر از انرژی ام کسی انرژی نمی خواهد؟؟؟؟؟؟؟؟ . . . بادکنک انرژیم رو به کدوم آدرس بفرستم؟ چه رنگی باشه؟ ساقی بیار باده که رمزی بگویمت...
-
باز هم ماریا!!!!
جمعه 19 خردادماه سال 1385 19:37
امروز وسط بحث داغ عرفانیمون یه سووال عجیب ازم پرسیدند! پرسید: اگه می تونستی خودت انتخاب کنی که در چه دوره ای به دنیا می اومدی کدوم زمان رو انتخاب می کردی؟ خیلی سریع و بدون کوچک ترین مکثی گفتم: تو عصر جاهلیت که دلم نمی خواست حتی با وجود پیامبر(ع) و بعد با کمی فکر گفتم: دلم می خواست زمان ظهور آقا امام زمان به دنیا می...
-
یه روز خوب
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 19:06
روزی که اومد برای مصاحبه مدیرعالم برگشت بهم گفت: خانم حسینی خیلی شبیه تواه و همین یه جمله باعث شد که من و سپیده الان برای هم دو تا دوست صمیمی بشیم دو تا دوست، مثل دو تا خواهر. دیشب وقتی که زنگ زد گفت : فردا صبح با کوه موافقی؟ گفتم : آره !!!! (با اینکه هم درس داشتم ، هم حوصله اش رو نداشتم) قرارمون شد امروز صبح ساعت 7 ،...
-
عشق ... تنفر
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 19:40
سحر ...علی مترو صادقیه وحید و تنها افسوس
-
یا قائم
جمعه 5 خردادماه سال 1385 18:15
تو طلیعه نوری ، برگی از قرآن ، فرشته ای والاتر از فرشتگان مقرب الهی که جایگاهش را زمین خدا نهاده اند. یوسفی دیگر، که اگر یوسف را تنها زلیخایی عاشق بود تو را دنیایی مشتاقند. تو چشمه ای از محبتی که سیرابی از تو نشاید. قطعه ای از بهشت که اگر هست همه بازتابی از نور تواند و روشنی نباشد مگر آن که تو از پشت کوههای بلند...
-
کمک
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 22:12
خسته شدم دیگه توانم بریده آخه مگه چقدر تحمل دارم به خدا دیدن اشک مرد طاقت می خواد می ترسم تنهایی از پسش برنیام کاشکی... خدایا خودت کمکش کن کمک دوتاشون
-
موعود
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 10:09
تو را قسم به تکاپوی قله ها برگرد ابر بارنده ببار ماه تابنده بتاب آخر ای پرده نشین از پس پرده در آی
-
مغالطه درست
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385 12:28
آری اگر در باز بود و باز پرنده پس در پردنده است و همچنین اگر در بسته بود و بسته پرنده پس باز در پرنده است اما دری که باز نباشد دیگر نه در، که دیوار... اما پرنده بسته اگر باشد دیگر پرنده نیست، که مردار...
-
تبریک
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1385 22:51
ای جام نور جانت صبور تاجت غرور در من نشانه و یادت همی حضور با واژه مهر اینک ترا سپاس اینک ترا درود