اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

عمل کولونی

دقیقا 30 فرودین بود، ساعت 8 صبح وقتی فهمیدم بیمارستان بستری شدید و باید عمل کنید

روز سختی بود،روزی که استرس باز هم مهمون دلم شده بود، کلافه و سرگردان و بدون اینکه خبری داشته باشم

دست و پا می زدم ازت خبری بگیرم  و دلم رو اروم کنم ...

حدود 11 بود که رفتید اتاق عمل و حدود 6 شب که برگشتید

توی این هفت ساعت نفس کشیدن برام سخت بود

حس اینکه الان چی داره می شه و قراره چی بشه اذیتم می کرد

هی به خودم امید می دادم ولی حتی اینکه برای 7 ساعت هم که شده توی این دنیا بدون نفس های تو نفس بکشم برایم سخت بود

کاش هیچ وقت دیگه تکرار نشه

کاش نبینم اون روزهای بدون تو بودن رو

22 سال و 3 ماه که هیچ من 7 ساعتش رو هم نتونستم تحمل کنم

سخت گذشت، گذشت اما جانم در آمد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد