اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

هفتمین بار

ایندفعه با همه دفعات دیگه فرق داشت 

باید ... 

و الان درست بعد ده روز جوابم رو از نویسنده محبوبم عرفان آهار نظری گرفتم جوابی که کاملا شهودی بهم رسید و ...

هزار رو یکبار عشق

یکم بار که عاشق شد،قلبش کبوتر بود و تن اش از گل سرخ. اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند. پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد.

دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم. اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.

سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو.اما عشق،آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند پس عقابش در آسمان گم شد و تن اش تابوتی روان بر رود عشق.

و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و...

هفتم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تن اش از سنگ و غیرت و استخوان. و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد.

سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند.

 پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست / عشق کار پهلوان است، ای پسر

آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز نخست عاشقی بود

 

خدا

ملاصدرا می گوید

خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان

اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود

و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،

و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،

و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود...

پــدر می‌شود یتیمان را و مادر..

برادر می‌شود محتاجان برادری را.

همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.

طفل می‌شود عقیمان را.

امید می‌شود ناامیدان را.

راه می‌شود گم‌گشتگان را.

نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.

شمشیر می‌شود رزمندگان را.

عصا می‌شود پیران را.

عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را...

خداوند همه چیز می‌شود همه کس را.

به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.

بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!

و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،

و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،

و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار...

و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!

چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند و  بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد، و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند

و "در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند"

مگر از زندگی چه می‌خواهید،

که در خدایی خدا یافت نمی‌شود، که به شیطان پناه می‌برید؟

 که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟

 که در سلامت یافت نمی‌شود که به خلاف پناه می‌برید؟

 قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنیدو با عظمت عشق پر کنید.

 زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور... 

بی اعتنا به حقیران ِ در روح.

 کینه چون لاشخور و کرکس است

کوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.

 بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.

 برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی

خیلی دوست دارم

دوست دارم به به زبان انگلیسی                                                  I love you 

دوست دارم به زبان ایتالیایی                                               Tiamo 

دوست دارم به زبان یونانی                     S'ayapa phila sa 

دوست دارم به زبان ارمنی                              Siroum em ke2 

دوست دارم به زبان فرانسه                                          Jet t'al'me 

دوست دارم به زبان هندی          Mai tujhe pyaut kaithaho 

دوست دارم به زبان آلمان                                       Ich liebe dich 

 دوست دارم به زبان روسی                                     Ya yas liubli 

دوست دارم به زبان فارسی                                Doset daram