اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

بیا عاشقی را ...

چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟

بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است

به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هر نماز

دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

به هنگام نیّت برای نماز

به آلاله‌ها قصد قربت کنیم

چه اشکال دارد که در هر قنوت

دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

چه اشکال دارد در آیینه‌ها

جمال خدا را زیارت کنیم؟

مگر موج دریا ز دریا جداست

چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟

پراکندگی حاصل کثرت است

بیایید تمرین وحدت کنیم

«وجود» تو چون عین «ماهیت» است

چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟

اگر عشق خود علت اصلی است

چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟

بیا جیب احساس و اندیشه را

پر از نقل مهر و محبت کنیم

پر از گلشن راز، از عقل سرخ

پر از کیمیای سعادت کنیم

بیایید تا عینِ عین القضات

میان دل و دین قضاوت کنیم

اگر سنت اوست نوآوری

نگاهی هم از نو به سنت کنیم

مگو کهنه شد رسم عهد الست

بیایید تجدید بیعت کنیم

برادر چه شد رسم اخوانیه؟

بیا یاد عهد اخوت کنیم

بگو قافیه سست یا نادرست

همین بس که ما ساده صحبت کنیم

خدایا دلی آفتابی بده

که از باغ گل‌ها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:

«بیا عاشقی را رعایت کنیم»

 

شعر از: قیصر امین پور