اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

عرفه

"...خدایا سرنوشت ما را خیر بنویس تا هر آنچه که تو زود می خواهی من دیر نخواهم، و هر آنچه که تو دیر می خواهی من زود نخواهم..."

دعای امام حسین(ع) در روز عرفه

تولد...مرگ

خیلی جالبه

روز تولدت روز مرگ یکی دیگه است

نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت

اما من اومدم به دنیا و عمو اصغر از دنیا رفت

خوش به حال من ؟؟؟؟

یا خوش به حال اون؟؟؟؟

 

راستی 3 آذر یه اتفاق مهم برام افتاد که 1 ماه ادامه داره

می خواستم روز تولدم درباره اش بنویسم

اما...

 

روز تولد خودم و وبلاگم رو به خودم و وبلاگم تبریک می گم!!!!

به نام او که در لحظات عاشقی اشک را به من اهدا کرد

اینجا سرزمین عشق است

من از عشق می گویم، از بهار دلی می گویم که باورم را ساخت و دلم را عاشق کرد.

 از نوبهاری می گویم که تو را به من نشان داد و من از نشان تو، او را باور کردم.

روزگاری در این دیار دلی به سرای عشق رسید، توشه وانهاد،

 دستان را سایبان نگاه کرد و انتهای راه را سنجید.

در باورم نمی گنجید که تو این مسیر را آمدی تا باورهای خالی سالهای تنهایی ام را با من قسمت کنی و نمی دانم چرا من به ذهن تو رسیده بودم؟

در تلاطم نگاه تو، من منتی بودم که باورت را گدایی می کردم

 و تو می دانستی که این سفر برای من سفر یافتن است.

یافتن آنچه در سالهای گذشته از دست داده ام و یافتن آنچه باید توشه آینده ام شود.

تو به ادامه راه نگاه کردی و به جرات اعتراف می کنم من قافله را باخته بودم.

برای من پایانی نبود ، نه از آن جهت که عاشق بودم نه مسلما این نبود که ترس مرا برانگیخته بود

من در باور نگاهت ذوب شدم

آنجا که قد راست کردی و با اشاره ات به من فهماندی که می باید مرد میدان عشق باشم

این دل توست که به دنبال فهمیدن آنچه نمی دانستم مرا تا ناکجاآباد خیال به همراه آورده است

پس من در رویایی ترین لحظه عاشقی دریافتم که

دل، نگاه ، راه، عشق و اشک

همه دست مایه ای می شود برای فهمیدن او.