اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

پیتزا پاییز، شهربازی ازادگان

دیشب یکی از بهترین شبهای عمرم بود

اون هم بعد از یک روز کاری پر استرس

شنیده بودم بچه ها نقاب ندارن ولی تا حالا آدم بدون نقاب ندیده بودم

با محمد حسین و امیر حسن تا ساعت 11 شب بیرون بودیم

از کلاس تیراندازی گرفته تا پیتزا فروشی و شهربازی و ...

حسابی خوش گذشت

مخصوصا بازی گل یا پوچ

یا اون فوتبال دستی یه که یه گلم نتونستم بزنم

بچه ها از صمیم قلب ازتون متشکرم

دوست تون دارم ، زیاد


نقاب

اگه این نقابها نبودن چی کار می کردم ؟؟؟


نقاب سیاوش قمیشی


داد و بیداد

باورم نمی شد این من باشم تا به حال صدایی به این بلندی از خودم نشنیده بودم

تا به حال اینجوری عصبانی نشده بودم واقعا این من بودم؟؟؟!!!!

 این من بود یا عقده هایی جا مانده از 14 بهمن 85 ؟؟

 این فریادها ، فریادهای خاموش 7 ساله بود ؟؟

 نمی دونم چی بود ولی هر چه بود لازم بود

 کمی هم احساس پشیمانی نمی کنم 

 حتی فکر می کنم شاید مسیر خوبیه برای پیشرفت !!!!!!!!