اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

دموکراسی

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی است،رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامه حیرانی است، خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار(آیا)، وسواس هزار (اما)

کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف، خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم، آن ذات گرامی را

تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم، بیداریمان از خواب

گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

فرزند کوچک ایران

 

مردم سربلند ایران

پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروت‌های بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهارسوی تمدن‌ها قرار داد. آن را سرزمین میانه و سرپل ملت‌ها، آن را پناهگاه آیین‌های آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود: ایران موجودی است آسمانی که هیچکس نمی‌تواند به آن لطمه بزند.

آنچه اینک مردم ما را از دیگر ملل ممتاز می‌کند نه خودپسندی و مباهات به گذشته‌ای سپری شده بلکه میل به بهترین‌ها و ظرفیت نیل به آنهاست. این خصوصیتی است که در سرشت ما نهادینه شده است و در تمامی رفتارهای شخصی و اجتماعی ما آثار آن را می‌توان جست‌وجو کرد.

آیا ممکن است ملتی وجود داشته باشد که به چیزی کمتر از بهترین قناعت کند یا در محقق کردن چشم‌انداز از بهروزی که در پیش رویش قرار می‌گیرد ، سستی به خرج دهد؟

...

آمده‌ام تا کرامت انسانها را پاس بدارم.

آمده‌ام تا وسیله‌ای باشم برای بازگرداندن اقتدار، عزت و هویت ایرانی.

آمده‌ام تا با کمک و همراهی همگان در جهت تحقق جامعه‌ای پر از امید و نشاط تلاش کنم. این آرمانی است که همه در برابر آن مسوولند.

قسمتی از بینانیه مهندس میرحسین موسوی