اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

من عاشق چشمت شدم

 

 

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم، شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شده و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو، نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

آهنگساز: فردین خلعتبری
آواز: علیرضا قربانی
با همکاری گروه کر استاد محمد نوری 

دلم گرفته

 

دستهایم را در باغچه ای می کارم  

سبز خواهد شد   

می دانم

بتهوون

 

 

 من میخوهم کاملا شبیه یک درخت باشم.میخواهم همواره نمو کنم. از بالا میوه‌هایی داشته باشم و از پایین با استحکام، روح و ریشه خود را در اعماق زمین فروبرم تا بتوانم به زندگانی عملی خود رشد و نیرویی بدهم. "بتهوون"