اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

به امید دیدار

و اینک از تو می خواهم بنویسم

از چشمانی که رنگش را از سبزی دشتها به یغما برده است

و از دستانی که با دستان خورشید گره خورده است

از کلامی که با باد هم آغوش

و نگاهی که با آسمان چفت شده است

از وجودی که با نور و محبت و ایمان و خدا شکل گرفته است

ما هیچگاه رفتن تو را باور نمی کنیم

چرا که در جای جای وجودمان رخنه کرده ای

چرا که به ما صداقت و سخاوت و مهربانی را آموخته ای...

تا ابد در خاطرم خواهی ماند

به امید دیدار

نظرات 2 + ارسال نظر
donya چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:13 ب.ظ http://donyayeman.blogsky.com

salam , kheili vaghte nadidamet shayad salhast. hamishe mikhonam neveshtehato. khoda bozorg o mehrabone

سعید یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.ma-ra-bass.blogsky.com/

سلام خوبی خانم
چه خبرها جه می کنید با برویچ
به همه سلام از طرف من برسون
راستی خیلی دلم برای ایران تنگ شده و برای همه دوستان
یه فکری دارم برات میل می کنم برای با خبر بودن از برو بچ صدرا
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد