اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

خدا کند که بیایی

از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می داد.

صدا را، عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد.

رایحه ات که مژده حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخمهای نو به نومان بود و جبر جانهای شکسته مان، دردها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی.

تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی.

انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوریم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم.

سنگینی بار انتظار بر پشت ما، سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.

تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید.

از آن زمان تا کنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین(ع).

انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان.

آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهای خشکیده علم ، خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.

الهم العجل الولیک الفرج

نظرات 4 + ارسال نظر
آتنا شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
خاک در اندیشه ی باران نبود
هیچ نشانی ز بهاران نبود
بال و پر چلچله ها خسته بود
پنجره ی باغ خدا بسته بود
شب چه شبی بود!
شکوه آفرین
چشم به راه تو زمان و زمین
شهر اگر تیره و تاریک بود
لحظه ی لبخند تو نزدیک بود
تا تو فرود امدی از اوج نور
روح زمین تازه شد از موج نور
از نفس گرم تو گل جان گرفت
باغ طراوت سرو سامان گرفت
سبز شد از لطف تو صحرا و دشت
قافله ی چلچه ها باز گشت
آمدی و زمزمه آغاز شد
روزنه ای روبه خدا باز شد
امدی و نوبت فردا رسید
فصل شکوفایی کلها رسید
عاشقانه هایم از حالا مقدمت را گرامی میدارد.


حرفهای ناتمام شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://shariatti.blogsky.com

« انتظار : نوشته ای از دکتر علی شریعتی »
سلام
وبلاگ حرفهای ناتمام به روز شد.
چشم انتظار قدمهای سبزتان هستیم.
موفق باشید...

نونو یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ق.ظ http://rufoozeh.blogfa.com

سلام خوبی؟
نماز روزتون قبول و ماه بر شما مبارک باشه
وب قشنگی داری
ولی این دله خیلی نازتره
می تونی کدشو بهم بدی؟
البته اگه دوست داشتی!
ممنون میشم
بهم سر بزن
بای

سعید پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:46 ق.ظ

سلام خوبی
نماز روز ها قبول باشه
منم تاوقت آتی یه وب راه می ندازم اکر کمکم کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد