-
خیلی خوشحالم
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 11:02
بارالها، معبودا هزاران بار ترا شکر ترا شکر ترا شکر ... باورتون نمی شه چقدر خوشحالم ، دلم می خواهد پرواز کنم بالاخره نمره پروژه ام هم اومد مریم جونم خیلی دوست دارم مرسی عزیزم
-
خدا کند که بیاید
جمعه 16 مردادماه سال 1388 10:58
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم یواشکی من و این چشم های مانده به راهت هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت نیامدی و...
-
زندگی... مرگ ... زندگی
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 10:59
این شعر رو توی وبلاگ لذت مرد بودن خوندم خیلی خوشم اومد دلم نیومد برای همیشه اینجا ثبت اش نکنم البته با اجازه آقای محمد آشنا: زندگی پایانی دارد شاید امروز من بمیرم پس امروز جور دیگر خواهم زیست امروز من مهربان خواهم بود امروز شاد خواهم بود ، شاد خواهم کرد امروز خواهم بخشیید ، عذر خواهم خواست امروز شکر خواهم کرد ، عبادت...
-
مامان ... بابا
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 12:10
این هم به درخواست مریم گله با مامان و بابا داشتیم تلویزیون تماشا می کردیم که مامان گفت : " من خسته ام و دیر وقته . میرم بخوابم "مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد . بعدش همه لباسهای کثیف را در لباسشویی ریخت ، ظرفها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه...
-
شکر
شنبه 10 مردادماه سال 1388 12:34
اگه بهت بگم پنجشنبه چقدر خوش گذشت باورت نمی شه خیلی ، خیلی عالی بود حسابی خوش گذشت فکر کنم یه چند روزی کیفور پنجشنبه باشم می دونی چرا اینقدر کیف داد؟؟؟ آخه درست زمانی بود که اصلا انتظارش رو نداشتم خدایا شکر بارالها من لایق این همه مهربونی نیستم ، تا ته عمر ممنونتم خودت بهم یاد بده که چه جوری شکر این همه نعمتت رو به جا...
-
آی
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 15:28
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای وای وای وای آمار نمی فهمم ریاضی درک نمی کنم تحقیق در عملیات نمی ره توی مخم زبان هر چی بیشتر می خونم کمتر می فهمم یکی بگه من به چه دردی می خورم آآآآآآآآآآآآآآآآی هواااااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررر
-
حسود هرگز نیاسود
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 11:10
دارم از حسادت می ترکم!!!!!!!!! تا حالا فکر نمی کردم آدم حسودی باشم ولی الان ... راستی معلمی هم شغل بدی نیستا می شه بهش فکر کرد دلم می خواهد یه عالمه پول داشتم اونوقت... می گن آرزو بر جوانان عیب نیست ما که دیگه پیر شدیم ...
-
یا عباس
دوشنبه 5 مردادماه سال 1388 10:35
ای دست تو، دستگیر عالم وی در رخ تو علی مجسم دریای عمیق مهربانی تمثال علی، علی ثانی مرآت حسین مظهر عشق گل واژه ی ناب دفتر عشق ای عبد خدانما، اباالفضل دریاب دمی مرا ابا الفضل
-
...
یکشنبه 4 مردادماه سال 1388 09:22
حس خوبی ندارم دلم نمی خواهد اینی باشم که هستم احساس ضعف و کوچیکی می کنم حس می کنم عمرم داره بی خودی تلف می شه نمی دونم توی این دنیا دنبال چی ام؟؟؟؟ دیروز سرم بد جوری درد می کرد اس ام اس زدم که نمی تونم بیام پایین حالم خوب نیست جواب داد : کمکی می تونم کنم عزیزم نوشتم : مهربونم برای جسم ام نه، با یه کم استراحت خوب می شه...
-
مبعث
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 11:18
گوئی که زصخره ها صدا می آید آوای خوش خدا خدا می آید ای خسته دلان منتظر ، گوش کنید آوای محمد ( ص) از حرا می آید خجسته سالروز مبعث پیامبر آکرم محمد مصطفی مبارک باد
-
دموکراسی
یکشنبه 24 خردادماه سال 1388 11:07
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم آوار پریشانی است،رو سوی چه بگریزیم؟ هنگامه حیرانی است، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار(آیا)، وسواس هزار (اما ) کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است امروز که صف در صف، خشکیده و بی باریم دردا که هدر دادیم، آن ذات...
-
فرزند کوچک ایران
شنبه 9 خردادماه سال 1388 19:20
مردم سربلند ایران پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروتهای بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهارسوی تمدنها قرار داد. آن را سرزمین میانه و سرپل ملتها، آن را پناهگاه آیینهای آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود: ایران موجودی است آسمانی که هیچکس...
-
من عاشق چشمت شدم
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 08:30
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که...
-
دلم گرفته
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 16:21
دستهایم را در باغچه ای می کارم سبز خواهد شد می دانم
-
بتهوون
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 10:13
من میخوهم کاملا شبیه یک درخت باشم.میخواهم همواره نمو کنم. از بالا میوههایی داشته باشم و از پایین با استحکام، روح و ریشه خود را در اعماق زمین فروبرم تا بتوانم به زندگانی عملی خود رشد و نیرویی بدهم. "بتهوون"
-
نفهمیدیم
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 12:00
چه سال ها که خدا بود و ما نفهمیدیم کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم همین خدا که برایش قصیده می گفتیم خودش قصیده سرا بود و ما نفهمیدیم چه اشتباه بزرگی همیشه در معنا نوا ز ناله جدا بود و ما نفهمیدیم و این صدا که شنیدیم تازگی،عمری - سرود پنجره ها بود و ما نفهمیدیم دری که رو به خیابان عشق وا می شد کنار خانه ی ما بود و ما...
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1388 11:35
مشارکت خردمندانه در حل مسائل یکدیگر، رهیافت توسعه تعالی بخش است. ما بر این باوریم که با توجه بر هویت ایرانی اسلامی و حفظ کرامت انسانها، احترام به آزادی و عدالت و تعهد به کارائی بر اساس علم و احسان، به شادی و سعادت و اقتدار روز افزون دست خواهیم یافت. به این سبب خانواده توسعه ایرانیان در طلیعه سال نو، طرحی نو در انداخته...
-
سخن هایی گوهر بار از امام رضا علیه اسلام
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 10:01
- سه ویژگى برجسته مومن لایکـون المـؤمـن مـومنـاً حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال : 1 ـ سنة من ربّه. 2 ـ و سنة من نبیّه. 3 ـ و سنة من ولیّه. فـاما السنة مـن ربه: فکتمان سـره. و امـا السنة من نبیه فمـداراة الناس. و امـا السنة مـن ولیه فـالصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء. مـؤمـن, مـؤمـن واقعى نیست مگـر آن که سه خصلت در او...
-
دلتنگی
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 10:17
زائر بارانیم آقا به دادم میرسی؟ بیپناهم خستهام، تنها، به دادم میرسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بستهام هشتمین دردانهی زهرا به دادم میرسی ؟
-
پشیمانی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 13:49
نمی دونم یکدفعه چم شد عجیب بود حرفش آتیشم زد گریه ام دست خودم نبود نمی خواستم آن روز رو خراب کنم آن هم بعد از پانزده روز انتظار اما واقعاً دست خودم نبود شاید آنقدر زندگی داره روم فشار میاره که حتی دیگه نمی توانم فکرم رو آزاد کنم یک حسی مثل افسردگی یه کاشکی جرات حرف زدن داشتم ... ... نمی فهمم چرا کم محلی می کنه ؟ یعنی...
-
غزه
شنبه 14 دیماه سال 1387 16:37
از شهامت بنویس!! بنویس از کمر بید شکسته، آری از سکوت شب و یک پنجرهی ساکت و بسته، از من آنکه اینگونه به امید سببساز نشسته از خود... هر چه میخواهی از صحنه به تصویر بکش حملهی خفاشان، مردن گنجشکان! جرأتش را داری که ببینی قلمت میشکند؟ کاغذت میسوزد؟ طاقتش را داری که ببینی و نگویی از حق؟ گفتن واژهی حق سنگین است من دگر...
-
داد
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 11:53
چقدر بدون عینک زندگی سخته! دفعه پیش که عینک نداشتم گوشیم رو گم کردم و ایندفعه یکی از سررسیدهای مهم ام رو که تمام کارهام و پروژه هام داخلش بود دارم قاط میزنم اصلاً نمی دونم کجا جا گذاشتمش فریاد، جیغ، هوار
-
عرفه
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 15:08
و تو ابراهیمی ، اما اسماعیلت کیست؟ پولات؟ مقام ات؟ خانه ات؟ فرزندت؟ ماشین ات؟ ... یا نفس ات؟ به راستی کدامین را به قربانگاه الهی برده ای تا نشان دهی به هیچ چیز تعلق خاطر نداری؟ سخت است نه؟
-
تولد
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1387 09:56
تولد، آنچه تو باروش می کنی ، یک سفر است آن هم با تاریخی مشخص 12/9/58 و واضح تر آنکه پس از هر سفر برآنی که بادبان برچینی، پارو وانهی و سکان رها کنی و کوتاه زمانی بیندیشی که در سفر چه کرده ای؟ و آنگاه به وسعت باور خود در می یابی که برای فهمید آنکه در سفر چه کرده ای نیازمند شروع مجددی، پس برای یافتن راز تولدت تو مدام در...
-
واسه تمام عمر پیشم بمون
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 22:57
درست سوم آذر پارسال یک اتفاق خیلی قشنگ توی زندگی افتاد اتفاقی که خیلی از احساسات خفته ام رو شکوفا کرد اتفاقی که توی باورم نمی گنجید و نمی گنجد
-
صمیمیت
جمعه 17 آبانماه سال 1387 10:55
شاید... اگه بتوانم تا آخر آبان هر روز ساعت 4:30 از سر کار خارج بشم خیلی عالیه دعا کنید بتوانم
-
HUG
سهشنبه 16 مهرماه سال 1387 13:10
بغل کردن مطمئناً احساس خیلی خوبی به شما می بخشد و شواهد نشان می دهد تاثیرات بسیار خوبی هم بر سلامتی ما دارد. در تحقیقی که در دانشگاه کارولینای شمالی انجام گرفت، محققان دریافتند که بغل کردن هورمون "اکسیتوسین" را افزایش داده و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد. درواقع، وقتی زوجین 20 ثانیه همدیگر را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 11:49
تو را من چشم در راهم شباهنگام جالبه همین الان اومد
-
یا رب
جمعه 11 مردادماه سال 1387 13:46
زنده بودن، سرودن، بهانه هرچه جز با تو بودن، بهانه ذکر نام تو یعنی تنفس عاشقانه سرودن، بهانه خواب یعنی تو را خوب دیدن پلک بستن، گشودن، بهانه گریه هم مثل باران ضروری است غصه از دل زدودن، بهانه دم به دم فال حافظ گرفتن بخت را آزمودن، بهانه شعر دعوی، سرودن دروغین زندگی عذر، بودن، بهانه
-
حس حماقت
یکشنبه 16 تیرماه سال 1387 12:10
بالاخره امتحان ها هم تموم شد معماری رو با نمره خوب پاس کردم اما ریاضی مهندسی رو گند زدم هنوز نتیجه اش نیومده اما... راستش به خاطر از دست دادن مرضیه و امیر ، فتانه و حسین (7 تیر) حسابی همه قاطی کردند اصلاً شرایط روحی ایم خوب نیست از یه طرف باید تحمل از دست دادن چهار تا عزیزی رو کنی که تازه قرار بود بری عروسی شون و از...