باورم نمی شد این من باشم تا به حال صدایی به این بلندی از خودم نشنیده بودم
تا به حال اینجوری عصبانی نشده بودم واقعا این من بودم؟؟؟!!!!
این من بود یا عقده هایی جا مانده از 14 بهمن 85 ؟؟
این فریادها ، فریادهای خاموش 7 ساله بود ؟؟
نمی دونم چی بود ولی هر چه بود لازم بود
کمی هم احساس پشیمانی نمی کنم
حتی فکر می کنم شاید مسیر خوبیه برای پیشرفت !!!!!!!!
نمی دونم دلم مشغوله
ذهنم مشغوله
چشم، پا، سر ، دستم مشغولههههه
نمی دونم
فقط می دونم خیلی در گیرم
با من غربگی نکن ، با من که درگیر توام
چشمات رو از من بر ندار ، من مات تصویر تو ام
یه کم دلم شور می زنه
با اینکه قرار بود بدون توجه به نتیجه اش و با نیت سبقت گرفتن در خدمت به خلق پیش برم اما نمی فهمم چم شده
همیشه انتظار برام شکننده لحظات آرامش بوده