چرخ می خورم و سرگردانی ام را یله می کنم روی گنبد و گلدسته ها
چرخ می خورم و بی قراری ام از ایوان می گذرد و بند می شود به پنجره فولاد.
چرخ می خورم و تشنگی ام در حوالی سقاخانه پرسه می زند.
چرخ می خورم مدام و کبوتر آرزوهایم بالبال می زند.
من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بی دریغ تو را فخر می کند. نشانی ساده تو از خاطر هیچکس نمی رود؛وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایهسار شمایند و شما سایه بان خاک تا افلاک. و من هنوز آه می کشم و هنوز چرخ میخورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی.«
:)
می دانی چقددددددددددددددر عاشقم
نمی دانی ...
عاشق زندگی می شوم
عاشق همه چیز
با حرفهایت
نگاهت
بودنت...
به به ...
دچار باید بود
دچار
ما اسممان در آمده آبان می خواهیم برویم مشهد
آدم واسه مشهد رفتن پز نمی ده که
ولی واسه اینکه اسم اش در اومده که می شه پز داد
سه شنبه میای بریم..؟ .... دمپایی لازم است پرت نکن.. یه سوال پرسیدم ها حالا میای بریم ؟ هر روزی که وقت داشتی ....
خوشا به سعادت تون
چرا وقتی که تنها می شوم .. فکر می کنم تو هم تنها شده ای!
درخت گاهی دلتنگ " تبر"میشود؛
وقتی پرندگان سیم برق رابه او ترجیح میدهند!
سلام
وبلاگ خیلی خوبی دارید من که استفاده کردم.
در ضمن آمار وبلاگ من بسیار پایین است. میشه لطف کنید وبلاگ من را با اسم خودم لینک کنید؟
خیلی خیلی متشکرم.
به امید بازدید دوباره.