اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

آزادی

دعای پاس کردن ترم ! :
الهی ادرکنی پاساً ترمی بالنمراتِ دهی وگاهِ دوازدهی
والحفظ من مشروطی والفلخِ اُستادی والغوِ امتحانی برحمهِ !



بالاخره تموم شد

هوررااااااااااااااااااااااااااا

نظرات 7 + ارسال نظر
عزیز چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد

اگه لینکی یا نشونی می ذاشتی شاید می شناختمت

سحرناز چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

خیلی وبتون قشنگه...همتونو دوست دارم...

مرسی ... همه مون یعنی کیا اونوقت؟؟؟

iaus-botany پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ق.ظ

salam
omidvaram k halet khub bashe
ba tavajoh b neveshtehai k vasam gozashte budi mishe hads zad k 1 rabete dustane dar 1 maghtaii hala bana b che dalayeli cut shode
man motevajeh nashodam k chera in hame khodeto azyat mikoni
ye rabete tamum shod bezar beshe
b zendegit bechasb
omr kotahe va migzare
nemikham barat shoar bedam ya nasihat konam
vali vaghean badan khodedt motevajeh mishi k etefaghi k nabayad mioftad nabayad mioftad
va to khosh shands budi k on taraf rafte
etefaghate behtari dar entezarete age khodet on ghese ro faramush koni va sohane ruhe khodet nashi
har chi bude va har dastan va ghese tamum shode ok? khodet ro bish az in dargiresh nakon
age bekhai injuri pish beri k darsa ro kharab koni
zenegit ro va ruzaye khub javunito ba'dha pashimun mishi
omidvaram movafagh bashi tu zendegi
sorry man in ruza kheyli dargir hastam
darsam shoro shode va momkene kamtar forsat konam b weblog sar bezanam
tanah kesi k mitune b to komak kone khodet hasti
man hich komaki nemitunam behet bokonam gheyre inke begam etefaghi k gozashte gozashte
b fekre ruzaye ba'di zendegit bash
movafagh bashi

خدایی اش من که نفهمیدم چی می گی
اصلا مطمئنی اشتباه نگرفتی؟؟
چی چی تموم شده؟ اصلا کی شروع شده بود که من خودم خبر نداشتم؟؟؟
من که فک می کنم یا اشتباه گرفتی یا حالت خوب نیست!!!!
از من به شما نصیحت یه دکتر برو
ثواب داره

من چه شادم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است ...

صفیر سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ

بچه ها دچار میس آندرستندیگ شدن :))
اگر میدونستن با چه شخصیتی دارن صحبت میکنن اصلا حرف نمیزدن که...اون نشان مخصوص حاکم بزرگ رو نشونشون میدادیؤحساب کار میومد دستشون:))
حالا جون من چرا رابطه رو تموم کردی؟؟؟بیا شروع کن:))تو رو خدا...درست چی پس؟؟ای وااایی:))
میگم این کامنتا مفرح ذاتن...هی بگید نه!!!

صفیر سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ

راستی تبریکات صمیمانه ی منو قبول کنید بابت اتمام امتحانا
حیف تاینجا گل نداره وگرنه میفرستادیم خدمتتون :)

مرسی دوست جون
شما که شیرینی نمی خواید؟؟؟
من هنوز هشت پا قبولی رو بهتون بدهکارم

راد یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ

آورین آورین .... دختر خوبی باش درسات و بخون
انقد هم بهش فک نکن.... :)) ....

کلی خندیدم ... دستش درد نکنه

اونایی که دادی شیرینی حساب نمیشه ها.... باید نیت اش رو داشته باشی.... خلاصه که شیرینی ایی پایان امتحانات کو؟ :))))

شیرینی رو که ما باید بخوریم نه بدهیم
ولی چشم شما قدم رنجه کنید تشریف بیارید ما هم دربست چاکریم
.
.
.
بازم خدا رو شکر که یکی رو خندوند

نازگل دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

سلام به همه دخترا وپسرای خوب...اون کامنتی که بالا انگلیسی نوشته شده و هیچکدومتونم ازش سر درنیاوردین استاد من اونجا نوشته که الانم داره تو کانادا درس میخونه...راستش جریان از این قراره که من تو وبلاگش یه کامنتی براش گذاشتم و از اونجایی که منو عاشق یکی از دانشجوهای اون استادم هستم و اون اقا پسر هم میدونه من اونو دوسش دارم و اونم به من علاقه داره ولی هیچکدوممون رومون نمیشه بهم بگیم ...من رفتمو جریانو به استادم گفتم و چون نمیخواستم اون پسره بیاد و تو وب استادم بفهمه که من رفتم جریان رو به استادمون گفتم این وب رو پیدا کردم و چون هر از چندگاهی هم به وب قشنگتون سر میزدمو از مطالبش استفاده میکردم....گفتم جواب رو برام اینجا بذاره و من میام و میخونمش...چون ایمیلم بسته شد من چاره ای نداشتم...بازم ببخشید...ممنونم که این وب بهم کمک کرد...حالا متوجه شدید جریان از چه قرار بود...اگه میخوایید بیشتر درباره منو عشقم بدونید و بخدا بدجوریم تو مخمصه گیر کردم و خیلیم احتیاج به کمک دارم...کاش به اون استادم که خانم هم هست زودتر میگفتم تا برامون یکاری میکرد...ما هر دومون دانشجوهای خودش بودیم...بچه ها بیایید به این وبی که میگم و کمکم کنید و تو قسمتی که نوشته نازگل و اینکه توروخدا بهم بگید معنی نگاه و فقط نگاه چیه...همین که صفحه رو باز کرد یکم پایینتر...منتظرتون هستم...من واقعا نمیدونم چکار کنم...کارم همش شده شب و روز گریه...و برام کامنت بذارید که من بعد خدا محتاج شما دوستای گلم هستم... 99r.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد