اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

من و ناصری و گربه و ...

هر چقدر تا چند ماه پیش این کلاس پنجشنبه هام رو دوست داشتم حالا ازش بدم می آد ،‌ فکر کنم آه یزدان پناه (مدیرعاملم) گرفته آخه بیچاره خیلی از پنجشنبه ها اصرار می کرد که حداقل یه یک ساعتی برم سر کارم من روی خر خودم سوار بودم که نمی تونم کلاسم واجب و مهم و حالا دعا می کنم که ...

القصه پنجشنبه این هفته طبق معمول کلاس ساعت دو شروع می شد یه یک ساعتی هم از خونه مون تا میدون توحید راه اه من هم بی خیال همه چی صبر کردم اذان ظهر رو گفتن نماز خوندم و حدودهای یک و نیم از خونه زدم بیرون

چند قدمی که رفتم هنوز به سر کوچه نرسیده بودم که دیدم این بچه گربه جدیده که تازه متولد شده و تازه شده بود هم محلی مون داره روی زمین غلط می زنده یه دفعه مامانش هم دوید اومد پیش اش جلو تر که رفتم دیدم ای دل غافل همسایه محترم اومده پرایدش رو از پارک در بیاره طفلک رو زیر کرده اشک توی چشمام حلقه زد نمی دونستم چی کار کنم طفلکی داشت جون می داد و مامانش دورش می گشت خونی بود که از طفلک پخش می شد به اطراف ...

از خودم بدم اومد دو تا پا داشتم چهار تای دیگه قرض کردم و زدم به فرار اونقدر دویدم که دیگه نفسم بریده بود...

بالاخره با هزار تا بدبختی (نبود ماشین و تاخیر مترو و بستن خیابان به علت نشست و ...) رسیدم سر کلاس حوصله این استاد جدیده رو که نداشتم هیچ یه عالمه اتفاقات دلخراش رو هم تحمل کرده بودم رفتم یه گوشه ته کلاس دستم رو زدم زیر چونه ام و وانمود کردم دارم گوش می دم اما حواسم پیش بچه گربه هه بود

یه دفعه استاد اه برگشت گفت تو دیر اومدی ما باید اخم کنیم تو برای ما قیافه گرفتی می خواستم یه چیزی بگم که تا فیها خالدونش بسوزد اما دیدم جواب ابلهان خاموشی است (ببخشید ولی حقشه)

دو سه ساعتی وراجی می کرد کتاب ماکروسافت رو باز کرده بود و داشت ترجمه می کرد گهگاهی سرم و بلند می کردم از بچه می پرسیدم چی داره می گه واقعا اینها اینفرا یکه می گفتن آره داره دوره می کنه

ای دل غافل کلاس تموم شد تازه گفت خب این هم جلسه اول اینفرا 2

همه از تعجب کپ کرده بودیم

در عرض 3 ساعت 122 صفحه از کتاب زبان اصلی ماکروسافت رو برامون بلغور کرده بود

بعدش گفت خب خودتون توی خونه این چند صفحه رو بادقت بیشتر بخونید

...

خدایی اش اینها چی فکر می کنن؟؟؟

تازه توی راه برگشت هم مریم بهم یه کفتر مرده نشون داد

چه دنیای قریبی یه

نظرات 2 + ارسال نظر
شارژ 1690 تومانی ایرانسل دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ http://www.tejarate-interneti.blogfa.com

سلام
شما سیم کارت ایرانسل دارید ؟
می خواین شارژ 2000 تومانی رو با قیمت 1690 تهیه کنید ؟
کلیه کارت های عضو شتاب پذیرفته می شن

مریم سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://mmrad.blogfa.com

اول اینکه من این نوشته ها رو بیشتر از شعر دوست دارم. خیلی هم به من ربط داره ...چرا چون من میام اینجا که یه خبر از خودت بگیرم ... شعر فلان کسان را در کتاب می توان خواند ... تو گلوم گیر کرده بود می خواستم بگم.. آخییی
دوم اینکه این حس صحنه اول رو کاملا درک می کنم ...چون من هم یه بار دیدم... تا سه روز یه دور شمسی قمری می زدم که از اونجا رد نشم
سوم اینکه می خوای بیام دق دلی این همسایه و اون ای دی اس ال رو سر این استاد بی نوای شما که گیر شخص شما افتاده در بیارم ...
بروید پیش مدیریت شکایت کنید ... جدی می گم

باورم کن که شعر در من طغیان یگانگی و حماسه دوست داشتن است
من دیگر گونه یگانه ام
و دیگر گونه دوست می دارم

...

از اون راه حلها بود ها
این مدیر محترم با التماس و خواهش این بدبخت رو راضی کرده بیاد سرکلاس ما
اونوقت تو می گی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد