اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

عشق

با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت،

با هرچه رود راه تو را می توان سرود، 

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو می توان گشود!!! 

دل روشنی دارم ای عشق! 

صدایم کن از هرچه می توانی....

صدا کن مرا از صدف های باران،

صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن،

صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو!

بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟

بگو با کدامین نفس می توان تا کبوتر سفر کرد؟

بگو با کدامین افق می توان تا شقایق خطر کرد؟ 

مرا می شناسی تو ای عشق؟؟؟ 

 من از آشنایان احساس آبم!

همسایه ام مهربانیست! 

و طوفان یک گل مرا زیرورو کرد!!! 

پُُرم از عبور پرستو،

صدای صنوبر،

سلام سپیدار! 

پُُرم از شکیب و شکوه درختان!

و در من تپش های علف ریشه دارد، 

دل من گره گیر چشم نجیب گیاه است،

صدای نفسهای سبزینه را می شناسم،

و نجوای شبنم مرا می برد تا افق های باز بشارت، 

مرا می شناسی تو ای عشق؟؟؟ 

که در من گره خورده احساس رویش،

گره خورده ام من به پرهای پرواز،

گره خورده ام من به معنای فردا، 

گره خورده ام من به آن راز روشن،

که می آید از سمت عدالت!

دل تشنه ای دارم ای عشق!!

صدایم کن از بارش بید مجنون،

صدایم کن از ذهن زاینده ی ابر، 

مرا زنده کن زیر آوار باران، 

مرا تازه کن در نفس های بار آور ابر، 

مرا پل بزن تا سحر،

تا سبد های بار آور باغ!

تو را می شناسم من ای عشق!!

شبی عطر گام تو در کوچه پیچید،

من از شعر پیراهنی بر تنم بود،

بدستم چراغ دلم را گرفتم! 

و در کوچه عطر عبور تو پر بود، 

و در کوچه باران چه یکریز و سرشار!!!!

گرفتم به سر چترباران، 

کسی در نگاهم نفس زد!!!!!  

نظرات 2 + ارسال نظر
صفیر یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ق.ظ http://closeshot.blogfa.com

سلام..
شعر قشنگی بود ....
لینک وبلاگنم رو جای دیگه ای گذاشتم..اونجا رو بخونید خالی از لطف نیست

مریم دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ

عشق ندیدم تا حالا.......... مثل یه مرده!!

مرده رو می شه توی غسالخونه بهشت زهرا پیدا کرد
ولی عشق رو ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد