خدا جون شکرت
سالی که گذشت قشنگترین اتفاق عمرم برام افتاد
از سوم آذر ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و شش تا امروز فکر می کنم اگه هر ثانیه هم به خاطر این اتفاق سجده شکر بجا بیارم بازهم کمه
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش
بزم است و رقص است و طرب مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آغاز کن
مجنون بوی لیلی ام در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید
سال نو همتون مبارک
ایامتون به کام
سلام
خاطرات سال گذشته با همه شیرینی و تلخیش ...رو دیدیم . امسال و سالهای بعد با موفقیتها و کامیابی توام با سلامتی و تندرستی باشه . امید باید همیشه زنده باشه ..والا این سال گذشته امسال سالی دیگه فرقی نمیکنه .
دلت شاد ...لبهات خندان