« آن زمان که روزهای تو ره بدانجا نمی برند که باید
وقتی که حجاب ابرهای انبوه آسمان را می دارد
و راه که بر آن گام نهاده ای دشوار می گردد و ناهموار
باری صبور باش
و چون آنکه بر آن می کوشی بر نمی دهد
هنگامی که گرفتگی پیشانی بر گشادگی لب فزونی میابد
و آن لحظه که می پنداری همه چیز فرو می پاشد صبور باش
باری صبور باش
نومیدی اگر گاه به دل نشنید چه باک ، دست از طلب نباید داشت که خورشید همواره در آسمان است و پیوسته در جایی می درخشد
دست فراز آر ، به جان بکوش ، پرده های ابر بدر و پیوسته بخاطر نگه دار
هر روز به تمانی فرصتی دیگر است
تنها بردباری پیشه کن به اطمینان که بخت همواره بار تو خواهد بود »
نو مید مشو جانا ... که امید پدید امد ... امید همه جانها ... از غیب رسید امد ...
سلام...جالبه...خیلی وقته که مینویسی ولی من اصلا ندیده بودم بلاگتو...
خیلی خوب بود...
بنام خدا سلام بزگوار ممنون از لطفت که سرزدی ...التماس دعا یا علی