اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان...



راستش نمی دونم چرا؟؟؟

با اینکه صندوقچه دلم پر درده اما نمی تونم هیچ کلامی بنویسم!!!!

آره اشک دل فرشته عاشق سیلی شده و داره هستیش رو به باد می ده ...

فعلآ تنها چیزی که می تونه مهر سکوتم و بشکنه شعره

پس ای همراه ، ای رفیق اگر هنوز همسفری تو هم با من هم نوا شو

...

اگر مرا تو ای دوست بی مرادی ماست

مراد خویش دگر باره نخواهم خواست

اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش

خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست

میان عیب و هنر پیش دوستان کریم

تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست

عنایتی که تورا بود اگر مبدل شد

خلل پذیر نباشد ، ارادتی که مراست

مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن

که هر چه دوست پسندد بجای دوست رواست

اگر عدوات و جنگ است در میان عرب

میان لیلی  و مجنون محبت است و صفاست

هزار دشمن افتد به قول بدگویان

میان عاشق و معشوق دوستی برجاست

غلام قامت آن لعبت قبا پوشم

که در محبت رویش هزار جامه قباست

نمی توانم بی او نشست یک ساعت

چرا که سر از جان بر نمی توانم برخاست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد