اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

مرا دریاب

امشب که دلم به وسعت آسمون کویر غم داره ! می خوام با تو حرف بزنم.با تو که هستی اما نمی بینمت، با تو که با منی اما من از تو دورم.

 حتما الان تو هم رفتی کویر ، شهر بم ، نه بهتره بگم شهر غم ، یا نه، هنوز هم باید تو رو توی مسجد سهله جستجو کرد یا اینکه نه ، همین جایی توی اتاق من !!!

هر جا هستی گوش کن :

باز هم این دل بی درمان ساده لرزید ، اراده او بم را لرزاند و پس لرزه هایش دل مرا . دلی که سرشار از عشق توست و مدتهاست ترا جستجو می کند.

هنوز غم کودکان رودبار را از یاد نبرده بودم که اندوه کودک نحیف و پاک کویر را بر دلم نشاند، هنوز ماتم مادران شمال التیام نیافته که زخم گشاده تر ساخت و عرصه آزمایشش را گستراند .

 می دانم هر چه او بخواهد همان خواهد شد و می دانم که این عین صلاح است ، اما تو بگو ، منی که تاب نگاه درمانده کودک افریقایی را ندارم چگونه اندوه را در چشم خواهر و برادر هموطن ببینم و دم نزنم . چگونه در بستری گرم بخوابم در حالی که می دانم زیر آسمان همین کشور مسلمانی سر بر سنگ نهاده و چشم بر ستارگانی دوخته که مطمئنا امشب پر فروغ تر خواهند درخشید تا بار خاموشی شهر را بر دوش کشند .

چگونه آب از این حلقوم گداخته ام فرو رود در حالیکه که تشنه است !!! ...

می دانم که صدایم را می شنوی ، می دانم .

می دانم که ناله های شبانه ام را با جان و دل خریداری ، می دانم.

می دانم که نخواهی گذاشت اشک دل این فرشته عاشق به معبودش نرسد ، می دانم .

چرا که تو مولای منی ، صاحب منی ، آقا و سرور منی ، تمام عشقی در یک کلام و تمام آرزویی در یک نگاه

پس خوب به ناله های دلم گوش کن و پیامم را به رب جلیل برسان .

بگو که او رحمان است و رحیم ، پس او را به رحمانیتش سوگند ده که خود صبر دهد و یاریمان کند تا از بوته آزمایش الهی اش سرافرازانه سر علم کنیم .

بگو که او کریم است و غفور ، پس کرامتش را از مردم ساده و بی آلایش و آرام کویر بر نگرداند و ما را نیز مدد دهد تا ذره باشیم در مسیر خدمتش .

او را به ربانیتش قسم ده که آرامش را بر دلهایمان هدیه کند .

...

زبان یاری ام نمی کند .

...

هم قصه نانموده دانی                               هم نامه نانوشته خوانی

...

یا مهدی (روحی فداه) اشک های دلمان را که بر دامان پاکت ریزان است به سر انگشت مهرت برچین و یاریمان کن تا زیر رگبار غم وعصیان تاب ایستادن داشته باشیم و یارای مدد.

آری شریعتی ها در رودبار و بوئین زهرا درخشیدند و ما در ارگ ، اگر تو اراده کنی...

 

مرا دریاب که دل دریایی من بی تو مرداب است .
                                                  

                                 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
رضا شنبه 6 دی‌ماه سال 1382 ساعت 02:26 ق.ظ http://rezarezareza.blogsky.com

سلام --
وبلاگ با حالی داری --
به وبلاگ من هم سر بزن --
هر سوالی داشتی از من بپرس --
یادت نره نظر بدی --
شاد باشید--
rezarezareza.blogsky.com

گمنام شنبه 6 دی‌ماه سال 1382 ساعت 03:19 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

سلام دوست عزیز با ارزوی سلامتی و موفقیت روز افزون شما.....وبلاگ جالبی داری اگر مایل بودی به کلبه حقیر ما هم سر بزن......پاینده باشی.....گمنــــــــام مــــــــــرد

دنیا یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:47 ق.ظ http://donyayeman.blogsky.com

یکم آشنا به نظر می آی !!!!!!!
زود باش خودتو معرفی کن.......

وحید یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 09:52 ق.ظ http://happylife.blogsky.com

سلام
نوشته های زیباتو خوندم
از اینکه به من سر زدی ممنون!
موفق باشی
فعلا خداحافظ

[ بدون نام ] یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ب.ظ http://mystar.blogsky.com

salam khili ziba bud afarin mamnonam ke be man sar zadin bazam biya
in id mane age khasti byia baha harf bezanim
emperator_20032001
ok?

گوگوری مگوری دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.lovesky.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری تا وقتی همه مردم با هم نباشن مطمئن باش هیچی درست نمیشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد