بدانید اگر من مردم
کمر عشق به دنیا بستم
مرکب عشق به دنیا راندم
توشه عشق ز دنیا بردم
و به شکرانه عشق
رنج ها طی کردم
پیچ وخم پیمودم
غم فراوان خوردم
تا برویانم عشق
بذرها افشاندم
بارها روییدم
بارها پژمردم
تا بیاساید عشق
خویش را رنجاندم
خویش را فرسودم
خویش را آزردم
تا بنوشانم عشق
جام مردم گشتم
دل به مردم دادم
دل از آنها بردم
در فراوانی عشق
غرق گشتم درمهر
غرق بودم در شعر
غوطه ها می خوردم
و بدانید که در بازی عشق
شرط بستم با خویش
باختم دنیا را
زندگی را بردم
«مجتبی کاشانی»
از قدیم گفتن مشورت چیز خوبیه!!!!!
ولی نمی دونم چرا امروزه با هر کی در رابطه با هر موضوعی مشورت می کنی فقط می گه صبر کن درست می شه!!!!
آخه یکی نیست بهشون بگه هیچ حرف دیگه ای بلد نیستید بگید؟؟؟؟؟
نمی دونم اگه کلمات قسمت و حکمت و سرنوشت و این چیزها نبود چه جوری می خواستیم همدیگر رو آروم کنیم؟؟
(این چند جمله فقط به خاطر مریم گله)
نتیجه اول این که: من زورم زیاده ....
نتیجه دوم این که: دل کسی رو نمی شکونه اما یک پا دارد
نتیجه سوم این که: شعر به این قشنگی خوب شد نوشتی
نت... حوصله ندارم هی بنویسم..
باقی نتایج این که: خب لابد تقدیرت در این است دیگه......
خب
به این رسیدم که هر چی اتفاق می افته به نفع تو هست
این رو جدی می گم
:)
سلام خوبی ؟ وبلاگ قشنگی داری !یه سری هم به ما بزن ...هرچی دلت می خواد تو سایت من هست ممنون ازلطفتون راستی یه موقع واسه تبادل لینک اونم با (جایزه ویژه)اگه موافق بودی به این آدرس مراجعه کن گلم http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.phpl
سلام..
چه ارتباط تنگاتنگی بین این پستهای اخیر که میخونم با پستهای اخیری که جاهای دیگه میخوتنم پیدا میشه!!!نه؟؟؟قدرتی خدا رو میبینی!!!
زیبابود