من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم آی
با شما هستم آی
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب باغی ـ سر کوهی - دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم برسد
من هواری را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
درج اگهی استخدام
درج اگهی رایگان
کالا و خدمات خود را به رایگان معرفی نمایید
اگهی 90
www.agahi90.com
ی نویسم از تو ...
از موج یادی که میکوبد به ساحل بی قرار قلبم .
تا دورها تو را به نام اشک هایم می شناسم وبا لحن همیشگی گریه می خوانمت .
تو حس می شوی از آن سوی قلبم.از پشت حصارهای وجودم.
نمی دانم تا کی به سینه بیاویزم گل خاطراتت را؟
از کجا به دست های تو برسم ؟
از کدام پنجره تو را ببینم ؟
از کدام هوا تو را نفس بکشم ؟
بگو . به من بگو که صدای تو همان آواز لرزانی است که نام مرا می شناسد .
بگو که هنوز هم رنگ چشم های مرا روی شیشه پنجره ی قلبت نقاشی می کنی .
بگو که می دانی من از جنس تنهایی ام و کوچیده به سرزمین غربت .به شهر دلتنگی .
صدایم کن .. همین