دلم می خواست اونروز بعد شش ماه که پا توی اون مکان مقدس می ذاشتم
توی اون گوشه همیشگیم بغض فرو خوردم رو فریاد می زدم
می خواستم هق هق گریه هام رو به گوش خدا برسونم
دلم گوشه دنج می خواست تا برای خدا درددل کنم
دلم می خواست دو رکعت نماز عشق می خوندم
دلم می خواست تمام تنهایم رو داد می زدم
اما باز هم با در بسته مواجه شدم
...
سلام...جالب بود.
همیشه سر میزنم. اگه وقت کنم هم نظر میدم حتما.
فراموشمون نکنی.
بای
سلام وبلاگ زیبایی داری /////// و زیبا می نویسی واقعا به دل میشینه //////// می خواستم ازت بپرسم که امکان داره باهم به تقابل لینک بپردازیم