اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

اشک دل

مرا می شناسی تو ای عشق؟ من از آشنایان احساس آبم و همسایه ام مهربانی است ...

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود

این روح حسین بود که تشنه ی جام های لبیک بود وگرنه جسمش را از همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذارد،پاره پاره ومثله شده دیده بود ومی دانست که می میرد.حسین تشنه آب نبود،همچنان که عباس نبود.جایی خواندم که مبارزان بزرگ ،آن قدر می جنگند که دیگر بدنشان جایی برای زخم خوردن نداشته باشد،به یاد عباس افتادم و دیدم او بزرگترین مبارزاست،عباس جنگید تا جایی که دیگر بدنش جایی برای زخم خوردن نداشت عباس تشنه آب نبود،تشنه اعتقادش بود و شهادت و پروازو لبیک حسین که وارث آدم بود.یک نگاه احساسی ، حرکتی دارد شتاب زده و زود میرا،اما یک نگاه ذهنی ومتفکر ،متحرک است و محرک و حسین ،تشنه لبیک همین نگاه بود.حسین تشنه آب نبود ، تشنه شناخت بود.می خواست بداند آیا کسی خارج از ادای کلمات فهمید عمق دعای عرفه را؟کسی فهمید چرا عرفات ناتمام ماند؟کسی فهمید چرا حسین نه در منا که در نینوا به قربانگاه رفت وثارالله شد؟حسین تشنه آب نبود ،تشنه لبیک بود و فهم و تفکر و معرفت ما از دین و اعتقادش، که برایش جنگید و عقل آبی بودا را به عقل سرخ سهروردی پیوند زد وبه خدایش هدیه کرد.حسین، رویش درخت عصیانی بود که از پستی این دنیای کوتاه تا ماورا سر برداشت. حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود ، اما افسوس که به جای افکارش،زخم های تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش را بی آبی نامیدند


دکتر شریعتی، حسین وارث آدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد